جدول جو
جدول جو

معنی لپ لوچ - جستجوی لغت در جدول جو

لپ لوچ
آدم وارفته و بی قواره
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پِ لْ، لُ وِ)
پل وه (نیکلادو). کاردینال فرانسه. یکی از رؤساء ’لیگ’. (1518- 1594م.)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: نام چشمه و مزرعه ای است متعلق به خزل و جزء خالصه که در شمال آران و در هفت فرسنگی مغرب شهر نهاوند واقع است. در آب این چشمه ماهی وجود دارد و آب چشمه داخل آب ماران شده در دوآب خزل وارد رود خانه گاماسب میشود. صحرای آران علف زار و مرتع خوبی دارد، و در آنجا شلتوک عمل می آید. (از مرآت البلدان ج 4 ص 262)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ پَ)
در (خوار)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان دیکلیۀبخش هوراند شهرستان اهر، واقع در 24هزارگزی جنوب هوراند و 6هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر. کوهستانی، معتدل و دارای 280 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، حبوبات و سردرختی. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
صدا و آواز آش خوردن، صدا و آواز آب خوردن سگ را گویند. (برهان) ، لف لف. رجوع به لف لف شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از لپ لپ
تصویر لپ لپ
صدا آش خوردن، صدا آب خوردن سگ
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع خانقاه پی قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای غذا خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
خوردن تند تند که با صدا همراه باشد
فرهنگ گویش مازندرانی